loading...
فوتبال
محمد بازدید : 20 دوشنبه 05 اسفند 1392 نظرات (1)

استاد ﺻﺪﺍﻣﻮ ﺩﺍﺭﯼ؟؟

ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺖ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺣﺘﯽ،ﻣﻦ....

ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻤﺖ ﮐﺎﺭﯼ...

ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ، ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﯽ...

ترم اولم ﻭ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﻡﻧﯿﺲ ﺍﻭﻥ ﺣﺴﯽ 

ﮐﻪﺗﻮ ﺗﺮمای دیگه ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺴﺖ...

ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺸﻢ 

ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭﺱ..

ﺭﻭ ﻫﻤﻪ ﺣﻀﻮﺭﯼ ﻫﺎﻡ، 

ﺑﺴﺘﯽ ﭼﻄﻮﺭ ﭼﺸﺎﺗﻮ؟

ﻫﯿﺲ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﮕﻮ ﻓﻘﻂ ﺑﺒﺮ ﺻﺪﺍﺗﻮ!

ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺩﭘﺮﺳﻢ!

ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺑﯽ ﺣﺴﻢ!

ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﮐﻞ ﻭﺍﺣﺪﺍﻡﺑﻪ ۴۰ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺮﺳﻦ


محمد بازدید : 9 دوشنبه 05 اسفند 1392 نظرات (0)


"  به گوشي ام زنگ بزن و آهنگ پيشوازش را گوش كن....  "

 

 

زمانی فکر می کردم باید در جمله ای زندگی ام را خلاصه کنم.

 

تا این که یه روز سر کلاس اقتصاد کلان جمله ای به ذهنم رسید که حد اقل 90 درصد زندگی ام  را روایت می کرد:

 

                                      خارج از دایره ی عشق تقلا کردن .

 

ده درصد مابقی را هم به احترام مادران شهدا به نام خوبی ها زده ام.

 

حالا معتقدم هر کس می خواهد وحید منگلی را  عمیقا درک کند بهتر است

 

 به گوشی اش زنگ بزند و آهنگ پیشوازش را گوش کن ...

 

 

وحید جان در قلب آلوده ی من جا داری، حتی اگه خداوند به خاطر این رفاقت از سر تقصیراتم نگذرد

 

بی هیچ طمع و کلکی دوستت دارم رفیق.

 

 

دلم تنگ برات پیتزا پیراشکی.

 

 


محمد بازدید : 9 دوشنبه 05 اسفند 1392 نظرات (0)

بازيهاي المپيک زمستاني سوچي پايان يافت.


بيست و دومين دوره بازيهاي المپيک زمستاني با تحويل دادن پرچم اين بازي ها به کره جنوبي به عنوان ميزبان دوره بعدي المپيک زمستاني پايان يافت.

به گزارش ايسنا، مراسم اختتاميه اين دوره از بازيها که از ساعت 20 در استاديوم اصلي سوچي شروع شده بود، با رژه پرچم داران کشورهاي حاضر در المپيک زمستاني از جمله ايران ادامه يافت. محمد کيادربندسري که در مارپيچ کوچک سي ام شده بود و بهترين عملکرد را بين 5 نماينده ايران داشت، به عنوان پرچمدار رژه رفت.

توماس باخ رييس کميته بين المللي المپيک در سخناني اظهار کرد: شما احساسات خود را با ما و کل دنيا تقسيم کرديد.شما پيروزي را با عزت جشن گرفتيد و شکست را عزتمندانه قبول کرديد.

او افزود: با زندگي کردن زير يک سقف در طول بازيهاي المپيک پيام مهمي را از سوچي به سراسر جهان داديد. پيامي که شامل زندگي کردن در جامعه اي صلح آميز و تحمل و احترام گذاشتن به يکديگر است.

همچنين ديميتري چرنيشنکو مدير برگزاري بازيهاي المپيک سوچي نيز در سخناني گفت: روسيه به وعده هاي خود عمل کرد. پيروزي ما به مردم سراسر جهان الهام بخش خواهد بود و شما جو المپيک را باور نکردني ساختيد .

او ادامه داد: ما ثابت کرديم که مي توانيم هر چالشي را پشت سر بگذاريم. اين لحظه بزرگي در تاريخ ماست که به نسل آينده مي رسد. اين چهره اي جديد از روسيه است. براي ما اين بازيها بهتر از هر چيزي بود. ما قله هاي المپيک را فتح کرديم.

دوره بعدي بازيهاي الميپک زمستاني سال 2018 در پيونگ چانگ کره جنوبي برگزار خواهد شد.


محمد بازدید : 6 دوشنبه 05 اسفند 1392 نظرات (0)
royayetavahom


نامــم را پـاک کــردے ، یادم را چــه مـے کنــے ؟!

یادم را پاک کـنـے ، عشقــم را چـه مـے کنـے ؟!…

اصـلا هـمه را پـاک کــن …

هـر آنـچـه از مـن دارے …

از مــن که چیـزی کـم نمـے شود…

فقـط بگو با وجـدانـت چه مـے کنـے ؟!

شـاید…؟!

نکنـد آن را هـم پاک کــرده ای ؟!!!


نــــــــه!! شدنــے نیســت…نمـے توانـے آنچـه رانداشتــے پاک کـنـی


محمد بازدید : 9 دوشنبه 05 اسفند 1392 نظرات (0)

ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺍﻣﺎ ﺑﺪﺍﻥ ﯾﮏ ﺳﻨﮓ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﮑﺴﺖ

ﺁﻧﭽـــــﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺗﺎﺭﻭ ﭘﻮﺩ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫــــﻢ ﮔﺴﺴﺖ

ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺑﺎ ﺯﺧﻢ ﻫـــــﺎﯾﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺳﺮﺩ

ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﻓﯽ ﮐﻪ ﺁﻣـــــﺪ ﺁﺷـــــــﯿﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ

ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺍﻣﺎ ﻧﮕﻮﯾــــــــﯽ ﺑﯽ ﻭﻓــــــﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤــــﺎﻧﺪ

ﺍﺯ ﻫﺠﻮﻡ ﺳﺎﯾﻪ ﻫــــﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﮕــــــﺎﻫﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ

ﺭﺍﺳــــــﺘﯽ :

ﯾﺎﺩﺕ ﺑﻤــــــــﺎﻧﺪ ﺍﺯ ﮔـﻨﺎﻩ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺗﺎﻭﻝ ﻏــــــﺮﺑﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺑﺎﻍ ﺍﺣﺴــــــﺎﺳﻢ ﻧﺸﺴﺖ

ﻃـــــــﺮﺡ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﮐـــﺮﺩﻧﻢ ﺍﻣﺎ ﻋﺠﯿﺐ ﻭ ﺳــــــﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ

ﺭﻭﯼ ﺟﻠﺪ ﺧﺎﻃــــﺮﺍﺗﻢ ﺩﺳﺖ ﻃﻮﻓــــــﺎﻥ ﻧﻘﺶ ﺑﺴت


محمد بازدید : 8 دوشنبه 05 اسفند 1392 نظرات (0)
این روزا خیلی سعی میکنم بیام اینجا سر بزنم هم به بلاگ وهم به دوستانِ وبلاگی،یه کوچولو سرم خلوت تر داره میشه،حسِ خوبی دارم یه حسِ اطمینان که مدتها نبودش توی دلم به من حسِ بسیار بدیو تحمیل کرده بود،احساسِ امنیت واینکه حس کنی کسی هست که در هر شرایطی آدم اجازه داره بهش تکیه کنه خیلی خوبه،خوب که چه عرض کنم این ینی خوشبختی،وقتی سعی میکنی تلاش میکنی که یه حس،یه رابطه خوب بمونه وطرفِ مقابل این رو درک میکنه ومیفهمه خیلی حسِ خوب ودوست داشتنی ایه،خیلی خوبه که همیشه احساسمونو به هم بگیم تا شناخت حاصل بشه،خیلی خوبه که باهم صادق باشیم تا اطمینان حاصل بشه،ودر آخر آرزوی خوشبختی وشادی برای همه...


+مهم ترین رکنِ یک رابطه صداقت است...

+برای زن ها تمامِ گفته های یک مرد یک دریچه است برای تعریفِ عشقِ مرد نسبت به زن...

+گاهی بیانِ یک جمله ی ساده زندگی را همچون عسل میکند...

+برای زن ها بعد از خدا شوهرشان تنها تکیه گاه است...

+برای یک زن،"نمیتوانم"گفتنِ یک مرد حکمِ مرگ دارد...

امضا:آدمک چوبی


محمد بازدید : 32 دوشنبه 05 اسفند 1392 نظرات (0)

برگزاری انجمن ادبی جهت طریقه انشا نویسی ،خواندن شعر ،خواندن مطالب ،طریقه شعر نوشتنومطالعه کتاب های غیر درسی وجهت فعال نمودن دانش آموزان در مورد دروس ادبیات


محمد بازدید : 8 دوشنبه 05 اسفند 1392 نظرات (0)
امروزبا کلی افتخار میخام در مورد یکی از کسانی که واسم اسطوره است و همیشه بهش افتخار میکنم صحبت کنم.

 کسی که میخام دربارش حرف بزنم نه فقط برای من بلکه برای تمام هم تبار های من خضورش افتخاره وحتی به جرات میگم فرهنگ و هنر ایران متمدن هم باید به یه همچنین آدمهایی افتخار کنه.

خود من وقتی با ایشون آشنا شدم واقعا به کوچکی خودم و امسال خودم پی بردم.کسی که در موردش صحبت میکنم از لحاظ طرز تفکر صد در صد شبیه خودمه یا بهتره بگم من صد در صد شبیه اونم و به نظرم راهی که توش قرار گرفتم راهیه که دلیل افتخار خیلی ها به فرهنگ سرزمینشونه چیزی که دارم در موردش حرف میزنم یه طرز تفکر ساده نیست بلکه یه طرز تفکر ارزش آفرینه که نسل های بعدی به ارزش هاش خیلی نیاز خواهند داشت امروز میخام درمورد کسی صحبت کنم که توی دنیای خودم اسمشون رو گذاشته ام (شاعر ایل.

)اسم یا عنوانی که خیلی دلم میخاست بهش برسم ولی وقتی کتابهای این شاعر رو خوندم فهمیدم که این عنوان قبل از من به کس دیگری که واقعا تواناییشو داشته رسیده و با این حال من خیلی خوشحالم که تا الان تونسته ام به صورت غیر مستقیم با ایشون در تماس باشم و از خودشون اجازه ی نوشتن اشعارشون رو توی صفحه ی وبم بگیرم.

 این شاعر بنظیر که در زمینه ی اشعار محلی با گویش بختیاری استاد هستند کسی نیست جزآقای (داراب رئیسی بیدکانی) این شاعر هم تبار و هم دیار من که الان بازنشسته ی آموزش و پرورش هستندرو توی چند سطر البته بطور مختصر معرفی میکنم.

ایشون متولد۱۳۳۰ شهرکرد هستند تحصیلاتشون رو تامقطع دیپلم در رشته ی ادبیات توی شهرکرد گرفته اند .تحصیلات دورانکارشناسی در رشته ی ادبیات رو در اصفهان گذرونده اند .شعر گفتن رو از دوران کودکی در کنار پدرشون که حافظ شاهنامه بودندوصدای رسای ایشون طنین انداز گوششون میشد شروع کردند.

کتابهایی که تا الان به چاپ رسوندن شامل:گلبانگ بختیاری -دوبیتی های بختیاری -آوای ایل- بچه های ایل -شعرای بختیاری(تزکره و درباره ی شعرای بختیاری)-غزل های گویشی(بهترین غزل های بختیاری از همه ی شعرا)-فریاد خاک وعلیداد و رستم بختیاری(در دست چاپ)که یه کارحماسیه کهزمان زیادی کاربرده وقعا از کتاب های ماندگار باگویش بختیاری خواهد بود.

اشعا ایشون رو خواننده های بختیاری از جمله :مسعود بختیاری-کوروش اسدپور- دیدار محمودی-رضاصالحی ورحیم ادنانی خوندند.

از افتخاراتشون به مهم ترینش اشاره میکنم که برگزیده ی پنجمین جشنواره ی هنری ادبی روستا -تهران ۱۳۷۰تئاتر شهر و دیپلم افتخار ایشون هست.آقای رئیسی الان سردبیر و صاحب امتیاز نسریه ی کهرنگ هستند.


محمد بازدید : 6 دوشنبه 05 اسفند 1392 نظرات (0)
والپیپر زیبا ای لاو یو i love you wallpaper یادم نمیره بوی عطری که واست خریدم اون روز برفی‏*‏ گفتی بهترین روزای زندگیم یعنی روزای باتو بودن‏*‏ سوزبرف دستاتو میلرزوند اماگرم گرم بود دل تو‏*‏ اون روز هیچکسی تو خیابون نبود به جز عشق منو تو *‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏ولنتاین رو به عشقتون تبریک بگید , ما که عشقمونو از دس دادیم ‏شما اینکارو نکنید لطفأ‏"‏ 


محمد بازدید : 6 دوشنبه 05 اسفند 1392 نظرات (0)

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:


چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟ 


چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ 


اما افسوس که هیچ کس نبود ... 


همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ... 


آری با تو هستم ...! 


با تویی که از کنارم گذشتی... 


و حتی یک بار هم نپرسیدی، 


چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!!


محمد بازدید : 11 دوشنبه 05 اسفند 1392 نظرات (0)
اي علي! هميشه فکر مي‌کردم که تو بر مرگ من مرثيه خواهي گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثيه مي‌خوانم! اي علي! من آمده‌ام كه بر حال زار خود گريه كنم، زيرا تو بزرگتر از آني كه به گريه و لابه ما احتياج داشته باشي!... خوش داشتم که وجود غم‌آلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نيِ وجودم را با هنرمندي خود بنوازي و از لابلاي زير و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آواي تنهايي و آواز بيابان و موسيقي آسمان بشنوي مي‌خواستم که غم‌هاي دلم را بر تو بگشايم و تو «اکسير صفت» غم‌هاي کثيفم را به زيبايي مبدّل کني و سوزوگداز دلم را تسکين بخشي مي‌خواستم که پرده‌هاي جديدي از ظلم وستم را که بر شيعيان علي(ع) و حسين(ع) مي‌گذرد، بر تو نشان دهم و کينه‌ها و حقه‌ها و تهمت‌ها و دسيسه‌بازي‌هاي کثيفي را که اززمان ابوسفيان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمايانم اي علي! تو را وقتي شناختم که کوير تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته وناگفته خود را در آن يافتم. قبل از آن خود را تنها مي‌ديدم و حتي از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهي از غيرطبيعي بودن خود شرم مي‌کردم؛ اما هنگامي ‌که با تو آشنا شدم، در دوري دور از تنهايي به در آمدم و با تو هم‌راز و همنشين شدم اي علي! تو مرا به خويشتن آشنا کردي. من از خود بيگانه بودم. همه ابعاد روحي و معنوي خود را نمي‌دانستم. تو دريچه‌اي به سوي من باز کردي و مرا به ديدار اين بوستان شورانگيز بردي و زشتي‌ها و زيبايي‌هاي آن را به من نشان دادي. اي علي! شايد تعجب کني اگر بگويم که همين هفته گذشته که به محور جنگ «بنت جبيل» رفته بودم و چند روزي را در سنگرهاي متقدّم «تل مسعود» در ميان جنگندگان «امل» گذراندم، فقط يک کتاب با خودم بردم و آن «کوير» تو بود؛ کوير که يک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمان‌ها مي‌برد و ازليّت و ابديّت را متصل مي‌کرد؛ کويري که در آن نداي عدم را مي‌شنيدم، از فشار وجود مي‌آرميدم، به ملکوت آسمان‌ها پرواز مي‌کردم و در دنياي تنهايي به درجه وحدت مي‌رسيدم؛ کويري که گوهر وجود مرا، لخت و عريان، در برابر آفتاب سوزان حقيقت قرار داده، مي‌گداخت و همه ناخالصي‌ها را دود و خاکستر مي‌کرد و مرا در قربانگاه عشق، فداي پروردگار عالم مي‌نمود ... اي علي! همراه تو به کوير مي‌روم؛ کوير تنهايي، زير آتش سوزان عشق، در توفان‌هاي سهمگين تاريخ که امواج ظلم و ستم، در درياي بي‌انتهاي محروميت و شکنجه، بر پيکر کشتي شکسته حيات وجود ما مي‌تازد اي علي! همراه تو به حج مي‌روم؛ در ميان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو مي‌شوم، اندامم مي‌لرزد و خدا را از دريچه چشم تو مي‌بينم و همراه روح بلند تو به پرواز در مي‌آيم و با خدا به درجه وحدت مي‌رسم اي علي! همراه تو به قلب تاريخ فرو مي‌روم، راه و رسم عشق بازي را مي‌آموزم و به علي بزرگ آن‌قدر عشق مي‌ورزم که از سر تا به پا مي‌سوزم .... اي علي! همراه تو به ديدار اتاق کوچک فاطمه مي‌روم؛ اتاقي که با همه کوچکي‌اش، از دنيا و همه تاريخ بزرگتر است؛ اتاقي که يک در به مسجدالنبي دارد و پيغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکي که علي(ع)، فاطمه(س)، زينب(س)، حسن(ع) و حسين(ع) را يکجا در خود جمع نموده است؛ اتاق کوچکي که مظهر عشق، فداکاري، ايمان، استقامت و شهادت است
.راستي چقدر دل‌انگيز است آنجا که فاطمه کوچک را نشان مي‌دهي که صورت خاک‌آلود پدر بزرگوارش را با دست‌هاي بسيار کوچکش نوازش مي‌دهد و زير بغل او را که بي‌هوش بر زمين افتاده است، مي‌گيرد و بلند مي‌کند اي علي! تو «ابوذر غفاري» را به من شناساندي، مبارزات بي‌امانش را عليه ظلم و ستم نشان دادي، شجاعت، صراحت، پاکي و ايمانش را نمودي و اين پيرمرد آهنين‌اراده را چه زيبا تصوير کردي، وقتي که استخوان‌پاره‌اي را به دست گرفته، بر فرق «ابن کعب» مي‌کوبد و خون به راه مي‌اندازد! من فرياد ضجه‌آساي ابوذر را از حلقوم تو مي‌شنوم و در برق چشمانت، خشم او را مي‌بينم، در سوز و گداز تو، بيابان سوزان ربذه را مي‌يابم که ابوذر قهرمان، بر شن‌هاي داغ افتاده، در تنهايي و فقر جان مي‌دهد اي علي! تو در دنياي معاصر، با شيطان‌ها و طاغوت‌ها به جنگ پرداختي، با زر و زور و تزوير درافتادي؛ با تکفير روحاني‌نمايان، با دشمني غرب‌زدگان، با تحريف تاريخ، با خدعه علم، با جادوگري هنر روبه‌رو شدي، همه آنها عليه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ايمان و روح، بر آنها چيره شدي، با تکيه به ايمان به خدا و صبر و تحمل دريا و ايستادگي کوه و برّندگي شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزوير» برخاستي و همه را به زانو در آوردي اي علي! دينداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفير کوفتند و از هيچ دشمني و تهمت فروگذار نکردند و غربزدگان نيز که خود را به دروغ، «روشنفکر» مي‌ناميدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبيدند و اهانت‌ها کردند. رژيم شاه نيز که نمي‌توانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگري تو را مخالف مصالح خود مي‌ديد، تو را به زنجير کشيد و بالاخره... «شهيد» کرد ... . يکي از مارکسيست‌هاي انقلابي‌نما در جمع دوستانش در اروپا مي‌گفت: «دکتر علي شريعتي، انقلاب کمونيستي ايران را هفتاد سال به تأخير انداخت» و من مي‌گويم که: «دکتر علي شريعتي، سير تکاملي مبارزه در راه حقّ و عدالت را هفتاد سال به جلو برد »... . تو ‌اي شمع زيباي من! چه خوب سوختي و چه زيبا نور تاباندي، و چه باشکوه، هستي خود را در قربانگاه عشق، فداي حق کردي . من هيچ‌گاه از سوزش قلب تو و کوه اندوه تو و هاله حزني که بر وجودت سايه افکنده بود، احساس نگراني نمي‌کردم؛ زيرا مي‌دانستم که تو شمعي و بايد بسوزي تا نور بدهي. سوختن، حيات است و آرامش، مرگ تو؛ و حرام است که شمع مقدّس وجود تو، قبل از آن‌که سر تا به پا بسوزد، خاموش و تاريک گردد .
اي علي! اي نماينده غم! ‌اي درياي درد! اين رحمت بزرگ خدا بر تو گوارا باد ... . اي علي! شيعيان «حسين» در لبنان زندگي تيره و تاري دارند، توفان بلا بر آنها وزيدن گرفته است، سيلي بنيان‌کن مي‌خواهد که ريشه اين درخت عظيم را براندازد. همه ستمگران وجنايت پيشگان و عمّال ظلم و کفر و جهل، عليه ما به ميدان آمده‌اند، قدرت‌هاي بزرگ جهاني، با زور و پول و نفوذ خود در پي نابودي ما هستند. مسيحيان به دشمني ما کمر بسته‌اند و مناطق فلک‌زده ما را زير رگبار گلوله‌ها به خاک و خون مي‌کشند و همه روزه شهيدي به قافله شهداي خونين‌کفن ما اضافه مي‌شود، متحدين و عوامل کشورهاي به اصطلاح چپي نيز ما را دشمن استراتژيک خود مي‌دانند و در پنهان و آشکار، به دنبال نابودي ما هستند. عدّه‌اي از روحاني‌نمايان و مؤمنين تقليدي و ظاهري نيز ما را محکوم مي‌کنند، که چرا با انقلاب فلسطين همکار و همقدم شده‌ايم. به شهداي ما اهانت مي‌کنند و آنها را «شهيد» نمي‌نامند، زيرا فتواي مرجع براي قتال ضد اسرائيل و کتائب هنوز صادر نشده است! اين روحاني‌نمايان، ما را به حربه تکفير مي‌کوبند . اي علي! به جسد بي‌جان تو مي‌نگرم که از هر جانداري زنده‌تر است؛ يک دنيا غم، يک دنيا درد، يک کوير تنهايي، يک تاريخ ظلم وستم، يک آسمان عشق، يک خورشيد نور و شور و هيجان، از ازليّت تا به ابديت در اين جسد بي‌جان نهفته است تو‌ اي علي! حيات جاويد يافته‌اي و ما مردگان متحرک آمده‌ايم تا از فيض وجود تو، حيات يابيم قسم به غم، که تا روزگاري که درياي غم بر دلم موج مي‌زند، ‌اي علي، تو در قلب من زنده و جاويدي ... .
قسم به شهادت، که تا وقتي که فداييان از جان گذشته، حيات و هستي خود را در قربانگاه عشق فدا مي‌کنند، تو بر شهادت پاک آنها شاهدي و شهيدي ! و تو ‌اي خداي بزرگ! علي را به ما هديه کردي تا راه و رسم عشق‌بازي و فداکاري را به ما بياموزاند؛ چون «شمع» بسوزد و راه ما را روشن کند و مابه عنوان بهترين و ارزنده‌ترين هديه خود، او را به تو تقديم مي‌کنيم، تا در ملکوت اعلاي تو بياسايد و زندگي جاويد خود را آغاز کند...))
محمد بازدید : 5 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)
تو این دو روز گذشته هلاک شدم

وای که چقدر کارهههههههه

اما با این حال دست جمشید درد نکنه یک مراسمی ترتیب داد تا به بهانه ش خونه زندگی ها یک رونقی بگیره

آخیییییییی

تولدم داره میاد

موقع تحویل سال یاد من باشیدا

من همون موقع که توپ صدا میکنه به دنیا میاااااااام

اینقدر از موقع تولدم خوشم میاد ^_^


________________________________


دیروز عقد مهسا دوستم بود

ساعت 1.30 باید باغ میشدیم

صبح ساعت 9.30 بلند شدم رفتم دوشی گرفتم

بعد هم رفتم بیرون

فکرشو بکن

تازه میخواستم برم مانتو بگیرم واسه مراسمش

یک مانتوی سبز خوشگل خریدم و آمدم خونه

ساعت 12 بود فکر کنم

بعد حالا باید انتخاب میکردم چی بپوشم

حوصله فکر کردن نداشتم ... لباسی که واسه عروسی میترا پوشیده بودمو انتخاب کردم

ساعت 12.30 بود که یاد سشوآر کردن موهام افتادم

هیچی دیگه طی مراسمی هم موهامو سشوآر کشیدم

ساعت 1 بود که یادم افتاد ای وااااااااااااااای سبد گل یادم رفته سفارش بدم

تند تند لباس پوشیدم و رفتم تو شهر تا ببینم کدوم گل فروشی بازه تا سفارش گل بدم

بعد بدو بدو آمدم خونه و دیدم ای داد بیداد

آرایش کردن یادم رفته

تازه کیف و کفشمم آماده نبود

خلاااااااصه

سریع همه چیو حاضر کردم و فکر کنم یک ربع به دو بود که حاضر شدم و به آجیم گفتم بریم

تو تمام این مدت خواهرم از ساعت 8 در حال آماده شدن بود تا با من بیاد و هنوز هم حاضر نبود

فکرشو بکن


________________________________


دیشب قبل خواب، دین رو دیدم

وااااااااای

من عاشق فیلم سوپرنچرالم

با اینکه گاهی خیلی کلیشه ای و ساده ست اما دوستش دارم

دلم میخواد یک دوست پسر مثل جنسن اکلس ( دین وینچستر) داشته باشم

دعا کنید نصیبم یشه

دمتون جیز


________________________________


امروز از صبح کار بود و کار بودو کار

هلاک شدم بابا

تنهایی هم سخته ها

تازه یکی هم مثل مامان وسواس من باشه که هی بهت دستور بده

از وقتی که کارگر چندساله مون از خونه مون دزدی کرد مامانم به هیچ کارگری اعتماد نمیکنه

دو سه ساله کارا با منه بیچاره ست

حالا خوبه داداش فنچولم اهل کمک کردنه

فداش بشم من الهیییییییییییییی

از صبح داشت تو دیوار شوویی و سرامیک شویی کمکم میکرد

امیدوارم که یک زن خوب خواهر شوهر ذلیل گیرش بیاد ^_^


یه دختر



محمد بازدید : 6 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)
همچنان قهریم

من خونه مامان بابا ام

نفس هم هست.

اوضاع خوبیه

خیلی دوس دارم برگردیم به دوران قبل ازدواج

وقتی حتی باباجان هم بودن

چه فرصت هایی از دست دادیم به این خیال که همیشه هستن

......

امروز کلاس زبانه....

قرار بود امروز بیام ولی فک نکنم،،ماشیین خرابه

احتمالا تا 3ش هستم

پنج شنبه که برای بابات اومدیم،علی آقا حرف باحالی زد 

فک نمیکردم یه همچین اعتقادی داشته باشه!!!!!!!!!!!!!!!




محمد بازدید : 11 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

روز شمار هفته تربیت اسلامی
جمعه دوم اسفندماه روز امور تربیتی و قرآن، عترت، ولایت،
شنبه سوم اسفند روز امور تربیتی و میثاق با شهیدان رجائی و باهنر و آرمان های امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی،
یکشنبه چهارم اسفند روز امور تربیتی و خانواده، رسانه و سبک زندگی اسلامی – ایرانی،
دوشنبه پنجم اسفند روز امور تربیتی و بصیرت افزائی و جنگ نرم،
سه شنبه ششم اسفند روز امور تربیتی و بهداشت روان، مشاورتربیتی، تحصیلی و شغلی دانش آموزان،
چهار شنبه هفتم اسفند روز امور تربیتی و فرهنگ و هنر اسلامی – ایرانی و پاسداری از اصول و ارزش های انقلاب اسلامی 
پنج شنبه هشتم اسفند روز امور تربیتی و پیشکسوتان و نخبگان حوزه تربیت و فرهنگ اسلامی نام گذاری شده است.


محمد بازدید : 6 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

روز اول مهر

تو بودی و کوله پشتی ات

خالی از قید زمان ومکان

بدون گذ شته ی  استمراری

شبهای ولخرجی بابانوئل

ماضی بعید را برایم صرف کردی

وحال که رسیده ام به ماضی بعید

رفته ای

کاش در مضارع ساده می ماندم

 

تقدیم به روح معلم عزیزم عباس سالاری

 

عزیزآزادی

 

 


محمد بازدید : 6 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)
فتامل جناب توکلی! فتامل!
فتامل جناب توکلی! فتامل!: از صدور فتوا درخصوص «دست‌به‌دست نکردن عکس احمدی‌نژاد» به‌عنوان نماد مقاومت دست بردارید. این فتاوا به زبان فارسی، اگر هم کارساز باشد، فقط فارسی‌زبانان را مخاطب قرار می‌دهد. به خصوص که مردمان این سرزمین به خوبی می دانند که علی اکبر صالحی تنها عضور کابینه احمدی نژاد بود که به کابینه روحانی راه یافت.برای میلیون‌ها مستضعفی که در لبنان، تونس، مصر، فلسطین، ونزوئلا، بولیوی، نیکاراگوئه، و ده‌ها کشور غیرفارسی‌زبان محمود احمدی‌نژاد را یکی از مظاهر ایستادگی در برابر زیاده‌خواهی‌های امپریالیسم و متحدانش می‌دانند چه فکری کرده‌اید؟ آنان را چگونه قانع می‌کنید عکس احمدی‌نژاد را «دست‌به‌دست» نکنند؟
  

  بهاری ها- علی ابوطالبی/ «بعضى از مسئولین و دولتمردان - دولتمردان آن دولت، بعد هم دولتمردان این دولت - فکر می‌کنند در قضیه‌ى هسته‌اى ما با آمریکایى‌ها مذاکره کنیم [تا] موضوع حل بشود؛ گفتیم خیلى خب، اصرار دارید شما، در این موضوعِ بالخصوص بروید مذاکره کنید؛ ولى در همان سخنرانى اول امسال گفتم من خوشبین نیستم؛ مخالفتى نمی‌کنم اما خوشبین نیستم.»
(از بیانات رهبر عزیز انقلاب در دیدار با مردم آذربایجان، ۲۸ بهمن ۹۲)

پایگاه خبری الف (وابسته به احمد توکلی) نخستین جمله‌ی بیانات فوق را دستمایه‌ی حمله‌ به دولت احمدی‌نژاد قرار داده و در بخشی از مطلبی با عنوان «سه نکته‌ی مهم در سخنان امروز رهبری» چنین آورده است:

«سه ملاحظه در این رابطه وجود دارد.

یکم. الف. دولت قبلی نیز به دنبال مذاکره با آمریکا بود. پس دیگر به عنوان نماد مقاومت عکس احمدی‌نژاد را دست به دست نکنید.
ب. برخی دوستانی که در آن دولت ساکت بودند و الان دوآتیشه این دولت را نقد می‌کنند به مردم حق دهند که باورشان نکنند و سر و صدای امروز را سیاسی بدانند. چون آن‌روزها ساکت بودند.
ج. رهبری به دولت سابق مجوز مذاکره ندادند و به این دولت مجوز دادند. فتأمل...»

از نثر ضعیف و سخیف این یادداشت که بگذریم، باید اذعان کرد نویسنده نتوانسته ذوق‌زدگی خود را از این‌که توانسته در لابه‌لای بیانات رهبر انقلاب به خیال خود مستمسکی برای تاختن به احمدی‌نژاد بیابد پنهان کند، و از میان ۳۵۳۶ کلمه‌ای که در این ملاقات مردمی بیان شده (به استناد متن منتشرشده در پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری و براساس شمارش نرم‌افزار وُرد) بر دو واژه‌ی «آن دولت» بدون اشاره به قید «برخی» انگشت نهاده و ارشمیدس‌وار فریاد برآورده که، «دیگر نباید عکس احمدی‌نژاد را به‌عنوان نماد مقاومت دست به دست کرد.»

روی سخنم در این نوشته نه با نویسنده‌ی مطلب (که دایره‌ی فهم و درکش از روابط بین‌الملل، از «قوت» نثر و استدلالش پیداست) بلکه با احمد توکلی است: وزیر کار سابق و نماینده‌ی مجلس لاحق، که ماجرای پیش‌نویسی که از قانون کار ایران تهیه کرد هنوز پس از سه دهه نقل محافل کارگری است و استفاده‌اش از لفظ «اجیر» به‌جای «کارگر» در این پیش‌نویس، عمق نگاهش را به «انسان» و ارزش کار انسان نشان می‌دهد.

http://fararu.com/images/docs/files/000052/nf00052119-1.jpg

جناب آقای توکلی،
بعید می‌دانم جناب‌عالی معانی دقیق واژگانی چون مذاکره، رابطه، و مقاومت را ندانید؛ که اگر می‌دانید، برای نویسنده‌ی آن یادداشت کذایی در پایگاه خبری الف تبیین بفرمایید روند «مذاکره» میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده طی سی‌وچهار سال اخیر هرگز متوقف نشده بلکه بر سر موضوعات گوناگون و با تاکتیک‌های گوناگون، بر مبنای راهبردهای مشخص همواره ادامه داشته است؛ درعین‌حال که با کندی‌ها، برگشت‌ها، و پیچیدگی‌های متعدد روبه‌رو بوده است.

برای ایشان توضیح دهید که آنچه بنیان‌گذار جمهوری اسلامی دولتمردان را از آن نهی می‌کرد (آن‌ها که خواب امریکا می‌بینند، خدا بیدارشان کند) «رابطه» با امریکا (تعبیر گرگ و میش) بود نه مذاکره، که اساساً روابط بین‌الملل بدون گفت‌وگو و مذاکره معنا نمی‌یابد. طرفه آن‌که حزب‌الله لبنان نیز با رژیم «نجس و هار» اسرائیل بر سر موضوعات مشخص (مانند تبادل اسرا) مذاکره می‌کند بدون این‌که سر سوزنی از مواضع حق‌طلبانه و ضداستکباری و ضدصهیونیستی خود کوتاه بیاید.

برای ایشان و امثال ایشان روشن کنید که مقاومت، تنها در سایه‌ی توانمندی و عزت میسر است و مذاکره از موضع اقتدار، عین مقاومت و ایستادگی در برابر طاغوت زمان است. وگرنه حضور بر سر میز «مذاکره» روی ویلچر و تکرار تهوع‌آور لبخندهایی به پهنای صورت در حین آن، بیش از آن‌که رنگ و بوی مذاکره داشته باشد به جلسه‌ی «کسب تکلیف» شباهت دارد.

پیشنهادهای مشخصی هم برای جناب‌عالی و دست‌اندرکاران پایگاه خبری‌تان دارم: اول، به اصول املاء و مقاله‌نویسی و همچنین ویراستاری مطالب بیش از این‌ها اهمیت بدهید. انتشار چنین یادداشت‌هایی با این نثر و انشاء، فقط اسباب تفریح منتقدان جدی‌تان را فراهم می‌کند.

دوم، از صدور فتوا درخصوص «دست‌به‌دست نکردن عکس احمدی‌نژاد» به‌عنوان نماد مقاومت دست بردارید. این فتاوا به زبان فارسی، اگر هم کارساز باشد، فقط فارسی‌زبانان را مخاطب قرار می‌دهد. به خصوص که مردمان این سرزمین به خوبی می دانند که علی اکبر صالحی تنها عضور کابینه احمدی نژاد بود که به کابینه روحانی راه یافت. برای میلیون‌ها مستضعفی که در لبنان، تونس، مصر، فلسطین، ونزوئلا، بولیوی، نیکاراگوئه، و ده‌ها کشور غیرفارسی‌زبان محمود احمدی‌نژاد را یکی از مظاهر ایستادگی در برابر زیاده‌خواهی‌های امپریالیسم و متحدانش می‌دانند چه فکری کرده‌اید؟ آنان را چگونه قانع می‌کنید عکس احمدی‌نژاد را «دست‌به‌دست» نکنند؟

سوم، دست‌اندرکاران پایگاه الف را برای تلمذ در زمینه‌ی روابط بین‌الملل به محضر جناب آقای دکتر ولایتی نیز بفرستید. ایشان، علاوه بر این‌که در فن سیاست‌ورزی ید طولا دارند و طی بیش از سه دهه حضور در «سطوح بالا»ی سیاست خارجی تجاربی ارزشمند آموخته‌اند، با اظهارات تاریخی‌شان در مناظره‌ی ریاست‌جمهوری خطاب به سعید جلیلی، ثابت کردند راه چرخش و نرمش در مذاکرات بین‌المللی را بهتر از هر دولتمرد دیگر می‌دانند.

فتأمل جناب توکلی! فتأمل!


محمد بازدید : 7 شنبه 03 اسفند 1392 نظرات (0)
غصه مرا کشت

وقتی دیدم دست به سینه

ایستاده ای

تمام راه را برای اغوشت دویده بودم بی انصاف..!

دختر تنها


محمد بازدید : 7 شنبه 03 اسفند 1392 نظرات (0)
حدیث (1) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

لا تَزالُ اُمَّتى بِخَيرٍ ما تَحابّوا وَاَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَكاةَ وَقَروا الضَّيفَ... ؛

امّتم همواره در خير و خوبى اند تا وقتى كه يكديگر را دوست بدارند، نماز را برپا دارند، زكات بدهند و ميهمان را گرامى بدارند...

 امالى طوسى، ص 647، ح 1340
 

حدیث (2) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

اَلصَّلاةُ مِفتاحُ كُلِّ خَيرٍ؛

نماز كليد همه خوبی هاست.

الفردوس، ج 2، ص 404، ح 3796

حدیث (3) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

اَوَّلُ الوَقتِ رِضوانُ اللّه وَوَسَطُ الوَقتِ رَحمَةُ اللّه وَآخِرُ الوَقتِ عَفوُ اللّه ؛

نماز در اول وقت خشنودى خداوند، ميان وقت رحمت خداوند و پايان وقت عفو خداوند است.

سنن الدار قطنى، ج 1، ص 201، ح 974

حدیث (4) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

اَيُّهَا النّاسُ اِنَّ المُصَلّى اِذا صَلّى فَاِنَّهُ يُناجى رَبَّهُ تَبارَك وَتَعالى فَليَعلَم بِما يُناجيهِ؛

اى مردم همانا نمازگزار هنگام نماز با پروردگار بزرگ و بلند مرتبه اش مناجات مى كند، پس بايد بداند چه مى گويد.

مسند ابن حنبل، ج 2، ص 129


محمد بازدید : 6 شنبه 03 اسفند 1392 نظرات (0)
باورم نمیشه که دختر خوش شانسی هستم...

تقریبا یه ماه پیش با برو بچ رفتیم کیف خریدن اقاهه گفت قرعه کشیم داریم

من گفتم من اسممو میندازم تو صندوق....

یک ساعت پیش بهم زنگ زدن گفتن اسمتون در اومده

بیاین هدیه تونو بگیرین....


محمد بازدید : 12 شنبه 03 اسفند 1392 نظرات (0)

حتی اگه من خونه نباشم و کنترل TV گم بشه،

مامانم زنگ میزنه بهم میگه پاشو ببین کنترل زیرت نیست؟؟؟

یعنی کلا حس لامسه منو میبره زیر سوِال!


محمد بازدید : 9 شنبه 03 اسفند 1392 نظرات (0)

باید بهترین اندوخته‌ها در نزد تو، اندوخته کار نیک باشد. پس زمام هواهای نفس خویش فروگیر و بر نفس خود، در آنچه برای او روا نیست، بخل بورز که بخل ورزیدن بر نفس، انصاف دادن است در آنچه دوست دارد یا ناخوش می‌شمارد.مهربانی به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز. چونان حیوانی درنده مباش که خوردنشان را غنیمت‌شماری، زیراآنان دو گروهند یا همکیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش.

متن کامل در ادامه مطلب


محمد بازدید : 7 شنبه 03 اسفند 1392 نظرات (0)
شهید اسماعیل دقایقی به سال 1333 در استان خوزستان و در شهر بهبهان به دنیا آمد.  وی پس از ورود به دبستان و پشت سر گذاشتن این مرحله و اتمام دبیرستان، در سال 1349 در کنکور هنرستان شرکت ملی نفت شرکت کرد و پس از قبولی، به ادامه تحصیل در آن هنرستان پرداخت. اسماعیل در همین هنرستان با محسن رضائی (فرمانده سابق کل سپاه) آشنا شد...


محمد بازدید : 7 شنبه 03 اسفند 1392 نظرات (0)

اخبار کوتاه

- بر اثر برخورد دو دستگاه خودروی پراید و یک دستگاه خودروی پژو 206 در دو راهی آب گرم به خمین 10 نفر مصدوم شدند. به گزارش ایسنا این حادثه ساعت 15 و 45 دقیقه روز جمعه  25 بهمن ماه
محمد بازدید : 9 شنبه 03 اسفند 1392 نظرات (0)


ضمن پوزش از عدم برگزاري كلاس هاي درسي در دو هفته ابتدايي ترم جاري بدليل مسافرت و البته مشغله كاري(كه البته قطعا از نظر دانشجويان بسيار ناراحت كننده بوده است J) ، به اطلاع دانشجويان محترم مي رساند  :  كلاس هاي درس اينجانب از امروز (شنبه 3 اسفندماه 92) رأس زمان مقرر بصورت جدي برگزار خواهد شد.

در رابطه با دانشجويان سمناني لازم به توضيح است كه با توجه به برنامه حركت قطار، شروع كلاس "مهندسي نرم افزار امن" حدود ساعت 8:45 تا 9:00  خواهد بود .


محمد بازدید : 6 شنبه 03 اسفند 1392 نظرات (0)
چرخه عمر ائتلاف سياسي امنيتي پاكستان با عربستان سعودي اين روزها نقطه اوج خود را طي مي كند، پاكستان به دليل مشكلات اقتصادي و امنيتي كه خود عرب ها در دامنشان قرار دادند مجبورند براي رهايي از اين گرداب هرگونه باجي به عرب ها بدهند كه مهم ترين انها هم افغانستان و سوريه است.

محمد بازدید : 7 شنبه 03 اسفند 1392 نظرات (0)

شاعر ميفرمايد

درگير comment توام

منو دوباره like كن

yahoo اگه تنهات گذاشت

face book رو انتخاب كن

دلت از poke هاي من

انگار باخبر نبود

حتي تو friend هاي من

 friendهات بي اثر نبود

خواستم بهت مسيج ندم

تا با چشمام خواهش كنم

پيجامو بستم روت تا

احساس ارامش كنم

هه هه


بدو بدو ادامه مطلب


محمد بازدید : 7 شنبه 03 اسفند 1392 نظرات (0)
 

آدمها رو

یا باید تو سفر شناخت

 یا وقتی که ته دیگ ماکارانی میاد سر سفره !

این تز آدم شناسی منه...


 


محمد بازدید : 6 شنبه 03 اسفند 1392 نظرات (0)

به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز....

وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریان خودت را نشان نده.....

هیچ وقت چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن.....

قلبت را خالی نگاه دار اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی.....

سعی کن که فقط یک نفر باشد و به او بگو که:....

تو را بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز ...


محمد بازدید : 6 دوشنبه 28 بهمن 1392 نظرات (0)
سلام دوستان ..من مدت 1سال ونیم درگیر اخذ مجوز شرکتم هستم..یک شرکت خدمات اینترنت ورایانه در رشت..تمام کارهام تمام شده بود..قصد خرید یک اپارتمان تجاری مسکونی در شهرک شهید حمیدیان رشت داشتم..جهت معرفی به شهرداری واماکن..تا خواستم سر معامله اپارتمان مذکور برم مشکلی پیش امد ومبلغ 11 میلیون کسری پیداکردم..ونتوانستم ملک را معامله کنم ..در همین اثنا بود که گرانی سال 92 پیش امد..اپارتمان 50 میلیونی شد 90 میلیون..نتیجه این مطلب اینه اگه کسی بود که این مبلغ رو به  عنوان امانت به من میداد الان صاحب یک اپارتمان 90 میلیونی بودم..پس برای پیشرفت یک ادم اول خدا بعد یک پشتیبان لازمه...دوم در مملکتی که هیچ ثبات اقتصادی وجود ندارد فقط ثروتمندان 90درصد پولهای مملکت را از ان خود میکنند..نمونه دیگر قیمت خودرو ..پراید 9 میلیونی شد 18 میلیون درحالیکه پورشه 500میلیونی شد یک میلیارد کدام اینها سودش بیشتر بود ..تحلیل خودرا از این مطلب بگویید..منتظر نظرات شما دوستان هستم..


محمد بازدید : 7 دوشنبه 28 بهمن 1392 نظرات (0)

از این پست می توانید پوستر کلمات صاد را دریافت نمایید. امیدوارم مورد استفاده ی شما عزیزان قرار بگیرد.


برای دریافت فایل روی تصویر کلیک کنید


محمد بازدید : 8 دوشنبه 28 بهمن 1392 نظرات (0)

 

|http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|

کنار کسالت خیابان ها
خمیازه شبانه
دقیقه هارا می شمارم...
و چشم هیز تیر برق ها
از کلاه
تا بنا گوش کفش هایم
خنده جعلی صبح را
معنا می کند
انگار گم شده ام
انگار در تو، در اطرافم
در خیال سروده هام گم شده ام
تا خروس خوان
با خیال خسته چترم
و با دستان بریده باران
از زیر تمام سقف های نا ممکن
فرار رد پای آسفالت را
دنبال می کنم
گویا کسی که نیست
حرف می زنم، زمزمه می کنم
کسی که نیست
راه می روم
و کسی که نیست وُ کسی که نیست…


محمد بازدید : 8 دوشنبه 28 بهمن 1392 نظرات (0)

پشتی طبی یکی از محصولات پر فروش می باشد که مخصوص کسانی است که کار آنها بصورت نشسته می باشد مخصوص اداره جات و رانندگان تاکسی می باشد .اگر شما هم هنگام کار کردن با در عضلات گردن و کتف مواجه شده به این معنا است که شما کم کم دارید به آرتروز گردن نزدیک می شوید و این معنای خوبی ندارد حتما شما هم می دانید که در هنگام نشستن باید حالت کمر حفظ شود که به کمر و گردن شما فشار وارد نشود .برای اینکار ما مشکل شما را تا حدی کم کرده ایم با خرید پشتی طبی صندلی می توانید براحتی به کار خود ادامه دهید .این محصول نیز برای پشتی طبی صندلی ماشین نیز تهیه شده که می توانید بر روی صندلی ماشین نصب کنید و از رانندگی نیز لذت بیرید .

 

پشتی طبی 

پشتی طبی

پشتی طبی باراد

پشتی طبی باراد

پشتی طبی صندلی

پشتی طبی صندلی

پشتی طبی صندلی ماشین

پشتی طبی صندلی ماشین

خرید اینترنتی پشتی طبی

خرید اینترنتی پشتی طبی

خرید اینترنتی پشتی طبی باراد

خرید اینترنتی پشتی طبی باراد

buy2


منبع : قیمت پشتی طبی باراد


محمد بازدید : 225 دوشنبه 28 بهمن 1392 نظرات (0)

اهنگ جدید ترکی و فوق العاده زیبا و شنیدنی از Sibel Can به اسم Narsist



                                       MP3-128Kb/s


                                        دانلود-Narsist


تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 55
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 34
  • باردید دیروز : 80
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 34
  • بازدید ماه : 117
  • بازدید سال : 205
  • بازدید کلی : 886